دلم برای خیلی چیزها تنگ شد !

  

تا وقتی که وارد بازیگری نشدی، فقط یک علاقه ست چون هنوز توی این دنیا قدم برنداشتی تواین مسیر حرکت نکردی ! تو کوچه پس کوچه های تاتر خاطره ای نداری ! هنوز به خاطرش تلاش نکردی،سختی نکشیدی ! و هنوز به خاطرش از خودگذشتگی نکردی ، پس خیلی راحت میتونی ازش جدا بشی چون بهش وابستگی ای نداری ، اما وقتی که به اون وابسته شدی دیگه جدا شدن ازش خیلی سخت میشه!!

اما من نه تو کوچه پس کوچه های بازیگری و تاتر خیلی خاطره داشتم و نه اونجوری به خاطرش سختی کشیدم ،دلم برای خیلی چیزها تنگ شد !

برای اون همکاری ها ،برای اون با هم بودن ها ،تلاش ها و تمرینها ،نمیدونستم جدا شدن از همه ی چیزهایی که به نظر ساده می اومدن این قدر سخت باشه ! اما بود !

نمیدونم میشه بازیگری رو تاتر رو چه طور تعریف کرد نمیدونم شور و شوقی که بعد از نوشتن یه نمایشنامه به نویسنده دست میده قابل توصیف هست یا نه ! نمیدونم اگه هنر نبود چی میشد !

نمیدونم چه طور میشه عظمت بازیگری، تاتر و نویسندگی رو توصیف کرد.... بازیگری یک فرصته بزرگه و تاتر بزرگ تر از اون ! بازیگری از تو میخواد که بری در نگاه اونها و از درون اونها رو ببینی بازیگری ازت میخواد که غرق بشی در افکار بشریت بازیگری به تو اجازه میدی هزاران هزار بار زندگی کنی بازیگری به تو اجازه میده زندگی با تمام افکار عقاید و اعتقادات و در تمام طبقات اجتماعی رو تجربه کنی .. هر نقشی پر از حرفهای نگفته است و این بازیگره که این حرفها رو میشنوه ...

و تاتر خالق لحظات زیبا و بی نظیر زندگی ست ! تاتر زندگی کردن را به یاد ادم های پر مشغله ی امروز می اورد ، تاتر پر از حرف های تازه است ! و تاتر زمانی را میافریند که در ان ادمها وقت میگذارند برای شنیدن حرفهای همدیگر و شنیدن حرفهای خودشان ، تاتر زمان تفکری خلاقانه رو به وجود میاره ! تاتر افریننده زندگی واقعیه !!

تعریف تاتر و بازیگری رو از نظر استانیسلاوسکی و برشت و استلا ادلر و لی استراسبرگ زیاد خوندیم و شنیدم ، اما شاید تعریف بازیگری از نگاه دوستانی که به این وبلاگ سر میزنن شنیدنی تر باشه ، حتی اگه با تمام حرفهای من مخالفین و از تاتر بدتون میاد خوشحال میشم اگه همون رو به صورت یک تعریف برای بازیگری یا تاتر کامنت بذارین ... شاید پست بعدی از همین کامنت ها باشه ... 

 

 

 

 

پاورقی:یک شوخی بیمزه در مطلبی که گذاشتم(یک جمله به وسیله داداشم اضافه شده بود که درستش کردم) 

هنرمند و بی پولی !

وقتی یه بازیگر تاتر رو میبینی که حتی نمیتونه یه روز نهار درست و حسابی بخوره !!! اولین احساسی که بهت دست میده , احتمالا شرمندگیه ...

شرمندگی در مقابل هنر عظیم این هنرمند که در بازار امروز به قیمت هیج فروخته میشه ...

و شاید هم بهت بربخوره ... که چرا باید زندگی یه هنرمند, حالا میخواد  بازیگر  باشه یا کارگردان و  یا بی پول تر  از همه نویسنده یا اصلا مجسمه ساز یا نقاش باید این جوری باشه !!

میتونم قسم بخورم که هیج کدوم از هنرمندای  واقعی هرگز به خاطر پول کار نکردن چون در این صورت هنرمند به شمار نمی اومدن  و اصلا دوام نمی اوردن چون تحمل بی پولی و گرسنکی رو نداشتن ...اما تصور نمیکنم دیگه کار هنر ما به جایی رسیده باشه، که داشتن یه نهار و شام درست و حسابی هم حق یه هنرمند نباشه !

اخه فقط شام و نهار نیست ,  ارزوهای هنرمندای کشور ما خیلی وقتا چیزهایی ست که نباید باشه! مسخره ست که ما توقع دیدن یه  تاتر معرکه رو داریم در حالی که نویسنده ی اون هروقت میخواسته شروع به نوشتن بکنه , یاد گرسنگی بچه هاش و قرض ها و بدهکاری هاش می افتاده و  با این که نمیخواد ، مجبور میشه تو دلش هزار بار بگه : گور پدر هنر و هنرمند و مردم ....

در حالی که اون  خودش هم میدونه عاشق هنره و اگه بخواد هنر رو رها کنه در واقع باعث مرگ روح عظیمش شده ....

شاید از خودت بپرسی این هنرمندا کجا هستن ؟ که ما نمیبینیمشون !!؟؟
این هنر مندا , هنرمند هستن ... اینا همونایی هستن که ما میریم اجرای تاتر شون رو میبینیم ...

با این همه دم نمیزنن و شکایتی هم ندارن .... چون این ها همون هایی هستن که به خاطر خود خود هنر کار میکنن و زحمت میکشن هنری که هنوز خیلی ها نفهمیدن یعنی چی ....البته باید گفت : فهمیدن معنی هنر و اون نیرویی که باعث فعالیت یه هنرمند  میشه ، کار  خیلی اسونی هم نیست ....

به امید پیروزی و توانمندیه بیشتر هنرمندای گل کشورمون در عرصه ی هنر و درخشیدن  اونها در عرصه های جهانی ...  این ممکنه ! اما اگه همه ی ما به هنر احترام بذاریم و قدر هنرمندامون رو بدونیم و بهشون کمک کنیم ... 

غرق شدن در هنر ،اوج زندگی یک انسان ست ! این فرصت رو از خودمون و دیگران نگیریم !... 

 

 


از 15 تا 21 اسفند در فرهنگسرای طوبی بندرعباس ساعت 19.

به نویسندگی و کارگردانی ابراهیم پشتکوهی

با نگاهی به نمایش نامه "مکبث" اثر جاودانه ویلیام شکسپیر.

در همین باره:ماهی بالی

سلام

داشتم فکر می کردم.دنبال یه جمله بودم تا اهمیت نظر دادن شما دوستان رو بیان کنم. این به ذهنم رسید " نظرات شما مثل هیزم هایی می مونه که کوره انگیزه رو در وبلاگ من روشن نگه می داره. پس هر چی بیشتر باشه آتیشش بیشتر گرم می کنه. از انداختن هیزم های مرطوب خود داری کنید." جدی باحال  بود.

در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می کنند، و بر حسینی می گریند که آزادانه زیست.

                                                       " دکتر علی شریعتی"